روزی روزگاری دختر و پسری عاشق روح همدیگه شدن اولاش همه چیز خیلی خوب بود ولی بعدش سنگ اندازیا جلو پاشون واسه ازدواج هی بیشتر شد اما به خاطر هدفی که داشتن هیچ کدوم از مشکلا ذره ای کمرشون رو خم نکرد ان شاءالله خدا همیشه باهاشون باشه تا به بهترین شکل بهم برسن و تا همیشه با هم باشن الهی آمین
ادامه...
[ بدون نام ]
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1391 ساعت 09:31 ب.ظ
غربت من هر چی که هست از با تو بودن بهتره آخر خط زندگی این نفسهای آخره وقتی دارم با هر نفس از این زمونه سیر میشم وقتی با یه زخم زبون از این و اون دلگیر میشم این آخر راهه دیگه باید که تنها بمیرم تنها تو اوج بی کسی تو غربت آروم بگیرم باید برم باید برم باید که بی تو بپرم آخ که چه سنگین می زنه این نفسهای آخرم سکوت من نشونه ی رضایتم نیست می دونی گلایه هامو می تونی از توی چشمام بخونی بگو آخه جرمم چیه که باید اینجور بسوزم هیچی نگم داد بزنم لبامو رو هم بدوزم دربه در غزل فروش منم که گیتار می زنم با هر نگاه به عکست انگار من خودمو دار می زنم نفرین به عشق به عاشقی نفرین به بخت و سرنوشت به اون نگاه که عشقتو تو سرنوشت من نوشت نفرین به من نفرین به تو نفرین به عشق منو تو به ساده بودن منو به اون دل سیاه تو
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
درود
خب توی فایل ورد ذخیره می کردی تا اینگونه نمی شد !
یا اینکه از HTML نوشته هات یه Backup می گرفتی ...
:(
غربت من هر چی که هست از با تو بودن بهتره
آخر خط زندگی این نفسهای آخره
وقتی دارم با هر نفس از این زمونه سیر میشم
وقتی با یه زخم زبون از این و اون دلگیر میشم
این آخر راهه دیگه باید که تنها بمیرم
تنها تو اوج بی کسی تو غربت آروم بگیرم
باید برم باید برم باید که بی تو بپرم
آخ که چه سنگین می زنه این نفسهای آخرم
سکوت من نشونه ی رضایتم نیست می دونی
گلایه هامو می تونی از توی چشمام بخونی
بگو آخه جرمم چیه که باید اینجور بسوزم
هیچی نگم داد بزنم لبامو رو هم بدوزم
دربه در غزل فروش منم که گیتار می زنم
با هر نگاه به عکست انگار من خودمو دار می زنم
نفرین به عشق به عاشقی نفرین به بخت و سرنوشت
به اون نگاه که عشقتو تو سرنوشت من نوشت
نفرین به من نفرین به تو نفرین به عشق منو تو
به ساده بودن منو به اون دل سیاه تو