روزگار من

دل نوشته های صبای امین

روزگار من

دل نوشته های صبای امین

دل نوشته ی من (خدا) 27

سلام 

خدا به قدر موهای سرم دلم ازت گرفته... می دونم تو بیشتر دلت گرفته اما خدا همه میگن تو یه ذره از وجود خودتو توی دل مامانا گذاشتی که اینهمه مهربونن و میگن پس ببینین دیگه خدا خودش چه قدر مهربونه! مامانا همه چیو می بخشن پس چرا میگن تو نمی بخشی ؟... شایدم بخشیدی و اونیکه منو نمی بخشه خودمم؟ اما خدا تو خدایی اگه من خدا بودم خیلی خوشحالت می کردم باور کن :(( منم 22سالمه منم دلخوشی می خوام منم تفریح می خوام چندبار دیگه صدات بزنم؟ گفتم چیز زور ازت نمیخوام اما آخه لذت بردن از زندگی چیز زوریه؟ ها؟ 

دیگه دارم خسته میشم.... نگو کفر میگی! نشستی اونجا نگام می کنی که هی صدات بزنم و هیچ جوابی نگیرم؟ 

خسته شدم ازبس نا امید شدم! 

خسته شدم ازبس همه گفتن باز تو نالیدی...؟ 

دیگه حالا که برای کسی نمینالم خودم خورد میشم چون دیگه همش میره تو دلم!:(( 

با توام که حرف میزنم که اصلا حست نمی کنم! 

ببینم اصلا نگام می کنی؟:( 

خدا منم یه آدمم تازه اصلا هم صبور نیستم تازه با این ناصبوری اینهمه صبر کردم.... 

توقع زیادیه ازت خواستم یه چیزی حالا هرچیزی خوشحالم کنه؟  

یه خوشحالیه واقعی میدونی چند وقته که نخندیدم؟ هااااااااااااااااااااااااااااااا؟ (با جیغ) 

صبای امین 01:49 دقیقه ی بامداد روز شنبه 20فروردین 90

دل نوشته ی من (چی بگم) 26

سلام روز اول یا دوم فروردین یکی نوشتم اما اینترنت موقع ارسالش قطع شد و پاک شد....  

نسبت به هیچی هیچ نظری ندارم فقط می دونم که خدایا واسه کنکور آزاد فوق لیسانس واقعا دلم می خواد بخونم و واقعا دلم می خواد قبول بشم:( اگر قبول نشم دق می کنم:((
خدایا مدتهاست واقعا خوشحال نشدم با خرید کردن و بیرون رفتن و مهمونی رفتن و وزن کم کردن خیلی سعی کردم بگردم ببینم میتونم خوشحالی واقعی رو واسه خودم پیدا کنم یا نه اما پیدا نشد.... 

دیگه دلم نمیخواد واسه کسی درد و دل کنم حتی واسه خودم... 

دیگه پیش هیچ کسی گریه نمی کنم و نمینالم... آخه چه فایده؟ ها؟
دیگه به امین گیر نمیدم دیگه نمیگم چرا نمیشه همو ببینیم دیگه اگر دلم گرفت براش نمی گم دیگه نمیگم چرا اس ام اس نزدی چرا زنگ نمیزنی بهم و ... آخه چرا گیر بدم؟
وقتی نیست و وقتی نیستم چه حقی دارم که توقعی داشته بشم؟ 

حالا اون چندتا دوست خوب داره که باهاشون بیرون میره و خوش میگذرونه اما خوب من نه... پس چه دلیلی داره که تا این حد توقع بیجا داشته باشم واسم وقت بذاره؟ اون پسره اون یه جا دیگه بزرگ شده سعی کن اینو بفهمی که اون نمی تونه مثل تو همش تو فکرت باشه و فقط صدای تو خوشحالش کنه فقط اس ام اس تو خوشحالش کنه بخواد همه دقیقه هاش تو بهش اس ام اس بزنی چون اون مثل تو اینهمه احساساتی نیست قبول کرده که از هم دورین! کاریشم نمیشه کرد اما تو نه... 

دیگه دلم نمی خواد حالت غم به خودم بگیرم می خوام چهرمو شاد بگیرم از این به بعد می خوام همه فکر کنن من همون صبا بی غم هستم! از این به بعد همه چیز رو میریزم تو خودم... غصه هام... نگرانیام... ترسام... گریه هام... مشکلاتم.... 

صبای امین 1:10 دقیقه ی بامداد روز یکشنبه 14 فروردین 90